شیء و اثر هنری مجموعهای از روند ساخت دست انسان است که به منظور اثر گذاشتن بر روی هوش و احساسات انسان، منتقل کردن مفاهیم و در جهت کاربرد برای اشخاص و یا گروهی ایجاد میگردد.
علم و هنر
هنر، بازتاباننده جهان درونی ذهن انسان است و از بطن زندگی اجتماعی حاصل میشود. هنر اثبات علم است، چراکه با شناخت یک اثر هنری برخاسته از عواطف و احساسات میتوان به شناخت و درک علم جدیدی نیز دست یافت.
همچنین علم حامی هنر است، زیرا شناخت علمی نو منجر به خلق عواطفی جدید میگردد. علم و هنر همواره به هم متصلاند بدان علت که این دو با هدفی یکسان و نهایی در درون جامعه به وجود میآیند. اثر هنری دائماً با امر زیبایی همگام نبوده اما همواره با خلاقیت و دانش انسان همراه است. در واقع میتوان گفت هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است و در این مسیر قطعاً ذوق، دانش و یادگیری مداوم نقش اساسی را ایفا مینماید.
در تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران، هنر به معنای دلیری، کمال، فضیلت، هوشیاری، فضل، تقوی، دانش و کیاست معنا شده و این از اهمیت آگاهی همه جانبه هنرمند و ارتباط مستقیم و تنگاتنگ هنر با علم، دانش و خرد حکایت دارد. دانش به تاریخ و تمدن گذشته، شناخت اصالتها، آگاهی به علوم مختلف از جمله موسیقی و معماری، تخیل و تصویرگری، توجه و الهام از طبیعت و محیط پیرامون، ذوق سرشار و تسلط همه جانبه به طراحی، مواد و متریال و علم به رنگآمیزی و شکل دادن اشیاء قطع به یقین در جایگاه و تولید آثار هنرمند تأثیر به سزایی دارد.
بر همین اساس به روز کردن اطلاعات و سواد علمی و بصری هنرمندان و به ویژه طراحان و تولیدکنندگان صنایع دستی در جهت پویایی و رشد این حوزه بسیار حائز اهمیت است.
از جمله این اقدامات میتوان به ایجاد کار گروههای تخصصی و برپایی نشستهای علمی و عملی با اساتید، پیشکسوتان و پژوهشگران هنرهای سنتی اشاره داشت. از آنجا که آموزش شفاهی و سینه به سینه و غیر آکادمیک باعث بازآفرینی طیف خاص و اغلب تکراری از نقوش اصیل ایرانی شده لذا جهت احیاء، گسترش و ایجاد تنوع در طرحها و تولیدات، نیاز مبرم به تحقیق و پژوهش روی طرحها و نقشمایههای اصیل و فراموش شده و آشنایی هنرمندان با نمونههای فاخر وجود دارد.
کمتر هنرمند سنّتی مثل تذهیب کار، خاتم کار و قلمکار نسبت به کار و هنری که انجام میدهد و فلسفه نقوش و فرمهایی که به کار میگیرد آگاهی کامل و جامع دارد. این هنرمندان در اغلب موارد استادکارانی زبردست بوده و از لحاظ تکنیکی بسیار با مهارت عمل مینمایند اما از لحاظ مطالعات نظری و شناخت تاریخی نیازمند مشاوره و آموزش میباشند.
از طرفی هنرمند آکادمیک هم که با مطالعات هنری و معانی و مفاهیم آشناست در تکنیک و اجراء تجربه هنرمند سنتی و بازاری را ندارد. هماهنگ شدن این دو حوزه کمک شایانی به ارتقاء کمّی و کیفی و ایجاد خلاقیت در هنرهای صناعی خواهد نمود. شکل گیری مدرسه صنایع مستظرفه و بعدها هنرستان هنرهای زیبای تهران و اصفهان در راستای آکادمیک نمودن هنرهای ایرانی، تجدید حیات هنرهای سنتی و صنایع دستی و به روز کردن آنها انجام گرفت ولی در طی این چند دهه، هنرهای سنّتی و صناعی ایران با این تحوّلات و تغییرات معاصر چندان همراستا نشد و بسیاری از آنها در روند تکرار باقی مانده، از کیفیت آنها کاسته شده و حتی در هیاهوی دنیای مدرن از یاد رفتند. همچون دیگر حوزههای علم و صنعت، هنوز بین نهاد دانشگاه و بازار تولیدات صنایع دستی پیوند منسجم و استواری برقرار نشده است.
باید پذیرفت که بخش مهمی از فعالیتهای هنری در حوزه صنایع دستی بیرون از دانشگاه و مراکز علم و دانش رقم میخورد.
در این راستا حلقه مفقوده در واقع مؤسسه یا نهادی بینابین در ارتباط با دانشگاه به منزله جایگاه مهمی برای مطالعات نظری و پشتوانههای علمی هنر و صنایع و بازار و تجارت آثار هنری یا همان اقتصاد هنر است.
تخصصی و دانشگاهی کردن رشتههای مختلف صنایع دستی و به کارگیری هنرمندان و اساتید هر رشته و تعلیمات علمی و نظری صنایع دستی کمک شایانی در این مسیر است. از سویی دانشجویان صنایع دستی طی آموزشهای نظری و عملی با نمونهها، ابزارها، تکنیک ها و انواع نقوش آشنا شده و با حضور در کارگاه به مهارت نسبی دست مییابند.
اما هدف از تأسیس رشتههای هنر فقط بازآفرینی نمونههای کهن نیست بلکه این انتظار وجود دارد که دانش آموخته بتوانند آثاری متنوع و خلاقانه تولید نموده و به نیازهای زیباشناسانه و کاربردی جامعه حاضر پاسخ دهد. تحقق این امر نیازمند کسب دانشهای فرعی از جمله جامعه شناسی، مدیریت و اقتصاد، معماری، طراحی صنعتی، هنرهای تجسمی و شناخت مواد و مصالح سنتی و مدرن و علوم رایانه است.
چنانکه هنرمند عهد ساسانی و صفوی در زمان تولید اثر، نسبت به علایق و ذائقه کاربر و طیف وسیع کاربردهای ممکنه هر شیء و حس زیباشناسانه مخاطبان خود آگاهی کافی داشت. در طراحی سنتی مکتب اصفهان که خود را در هنرهایی چون فرش، کاشی، منسوجات، تزئینات معماری و غیره نشان میدهد، ابداع برخی نقشمایهها و همچنین نوآوری در ترکیب بندیها مشاهده میشود که محصول کارگاههای هنری، خرد جمعی و طراحی هنرمندان حکیم و فیلسوف و آگاه به علوم مختلف بود.
اهمیت دادن به مباحث علمی و پژوهشی در صنایع دستی از جمله توجه به منابع و متون کهن در عرصه هنرهای سنتی و ارائه دائرهالمعارفها و بانک اطلاعاتی نقوش و طرحهای ایرانی و بازخوانی و بازیابی مفاهیم بنیادی آن، استفاده از مواد جدید و روشهای بهینه ساخت و تولید، برگزاری کلاسهای آموزشی در راستای ارتقاء سواد عملی و نظری اساتید صنایع دستی، انتقال تجربههای پیشکسوتان هنرهای سنتی و صنایع دستی به صورت مکتوب و یا گزارشهای مستند به هنرمندان نوپا، آگاهی از فرهنگهای مختلف و آشنایی هنرمندان با زبانهای بینالمللی از دیگر موارد مهم و تأثیرگذاری است که رشد مادی و معنوی آثار هنری را تضمین مینماید.
پاسخ دهید
میخواهید به بحث بپیوندید؟مشارکت رایگان.